طراحی وب سایت یاد فرهاد... - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بینوا فرزند آدم ، مرگش پوشیده است ، و بیمارى‏اش پنهان ، کردارش نگاشته است و پشه‏اى او را آزار رساند جرعه‏اى گلوگیر بکشدش و خوى وى را گنده گرداند . [نهج البلاغه]

یاد فرهاد...

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 93/12/21 11:13 عصر


برایم می گفت از بی تابی اش برای او که می داند برای او نیست. آن زمان، حرف درخوری یادم نیامد که برایش بگویم؛ حرفی که در این شرایط که گوشش بدهکار حرف کسی نبود. شب کمی از رهی می خواندم که این بیت را دیدم مناسب حالش و برایش فرستادم.


تا خنده شیرین، نرباید دلت از دست                از تلخی جان کندن فرهاد بکن یاد

 





کلمات کلیدی : شعر معاصر، عشق، غزل، رهی معیری، شیرین، فرهاد